بابایی یه روز یه جمله ای از یه جایی گفت که برام جالب بود، تو این مایه ها: باید مثل بچه ها بود که هر روزشون با روز قبلشون متفاوته چون هر روز کشف جدیدی از جهان دارن و علمشون بیشتر از علم روز قبلشونه. خوشحالم که بعد از اینکه یاد گرفتی از تخت بری بالا، یکی دو روزه با آزمون و خطا به این نتیجه رسیدی راه درست پایین اومدن از تخت اینه که اول پاتو بذاری پایین، به جای اینکه با سر بیای. خوشحالم از پیشرفت های هر روزت. پ ن : گزارش سفر پر خیر و برکت مشهدتو دوست دارم مفصل اینجا بنویسم. معذرت می خوام که به علت کارای دانشگاه و خونه هنوز وقت این کارو پیدا نکردم. پ ن : الان که این مطلبو دارم می نویسم مکعب هاتو برات ریختم روی تخت و شما داری اونا رو...